نقل قولهای سادگورو دربارهی خوشحالی، ذهن و قدردانی
شما پول در میارید که خوب زندگی کنید، نه اینکه با استرس خودتون رو خفه کنید.
خیالاتی که از انرژی زندگی نیرو گرفته، میتونه به حقیقت بپیونده.
شما نمیتونید خوشحالی رو از جایی به دست بیارید، یا خوشحالید یا نیستید، همش همین.
اگر ناراحتیتون اینو یادآوری میکنه که کامل نیستید، این اتفاق خوبیه. از ناراحتیتون بهره ببرید و رشد کنید. وقتی غصه و ناراحتی بهوجود میاد، اگه دلرحمتر، با ملاحظهتر و با محبتتر بشید، یعنی هنوز حواستون رو از دست ندادید.
ذهن بدون مشغله جایگاه خداوند، و ذهن یک آدم تنبل جایگاه شیطانه.
ترس برای این به وجود میاد که زندگیتون رو زندگی نمیکنید، بلکه دارید در ذهنتون زندگی میکنید.
اگه از ذهنتون برای شکنجهی خودتون استفاده نمیکنید، دیگه برای چی به آرامش فکر میکنید؟
هیچ چیز فوقالعادهای خودبهخود اتفاق نمیوفته، مگر اینکه شما با عمل، باعث بشید که اتفاق بیوفتن.
نیروی حیاتی که درون شماست همیشه تمایل داره که به حسی مملو از شادی و نشاط تبدیل بشه.
افکار و احساسات واحدهایی جداگونه نیستند. هرطور که فکر بکنید، حستون هم همونطوره.
واکنشهای بدون اختیار ما نسبت به شرایطی که در آن قرار میگیریم، عامل ایجاد استرس میشه.
حقیقتا توانایی افراد هیچ محدودیتی نداره، چون همواره میتونیم اونها رو تقویت کنیم.
خوشحالی همیشه پدیدهای درونی بوده. خوشحالی شما از درونتون نشأت میگیره.
موضوع بحث ما اینه که چطور زندگیمون رو به شکلی تغییر بدیم که بجای داشتن شادی کوتاه مدت و مقطعی، به اون منبع اصلی خوشحالی تبدیل بشیم.
مهمترین فضیلت برای انسان اینه که با خودش روراست باشه – یکدستی افکار، احساسات، عمل.
ذهن منطقگرای شما برای کنترل مسائل دنیوی کافیه. اگه میخواید وارد دنیای عرفان بشید، این ذهن منطقگرا اصلا به کارتون نمیاد.
اگه بخوایم همه خوب باشن، باید به تمام کارهایی که در دنیا میکنیم و چگونگی انجامشون درست فکر کنیم.
خوشحالی، مثل میوهای آویزون از درخت نیست که همیشه در آسمون معلق باشه تا هر وقت خواستید دست بلند کنید و ازش بچینید، بلکه یکدفعه سر راهتون سبز میشه.
افکار و احساسات هردو از یکجا نشأت میگیرند. افکار نمودی خشک از ذهن و احساسات، نمودِ آبدار ذهن هستند.
هروقت که احساس خوشی بهتون دست میده، این حس همیشه از جایی درون شما شکوفا میشه و با نمودی بیرونی ظاهر میشه.
به این ترتیب در زندگی، چیزی به عنوان تصمیم درست وجود نداره. اگه وقتی تصمیمی میگیرید، هرکاری از دستتون بر میاد رو برای رسیدن بهش انجام بدید، نتیجه فوقالعاده خواهد شد.
یکی از دلایل بدبختیتون اینه که به جای اینکه خودتون رو غرق در خوشیای که هست بکنید، در تلاشید که به جستجوی خوشی برید.
همونطور که قبلا گفتیم، ماهیت یوگا اینه که به اون جایی یا لحظهای برسید که در اون، فضایی خالی میان شما و ذهنتون هست.
هر چقدر ذهن مردم، فرهیختهتر و پیچیدهتر میشه، تواناییشون در رنج کشیدن هم بیشتر میشه، چون میتونن درد و رنج متنوعتری برای خودشون ایجاد کنن.
تقریبا هر چیزی که کودکان یاد میگیرند بر مبنای نمونههایی که میبینن هستش، اگه نمونهای از شادی برای اونها محیا نکنید و فقط از خوشحالی حرف بزنید، فایدهای نداره.
در جهان خلقت هیچ چیزی تکرار نشده، دو برگ چمن هم شکلشون با هم فرق داره. همهچیز نو و منحصر بفرده، تنها این ذهنه که مدام در حال تکراره.
افکار و احساسات هردو از یکجا نشأت میگیرند. افکار نمودی خشک از ذهن و احساسات نمود آبدار ذهن هستند.
آنچه در ذهن شماست، تنها متعلق به خودتون نیست، بلکه ادغامی از انواع چیزهاییه که روی شما تاثیر گذاشته. هر چه بیشتر با اونها خو بگیرید (ازشون هویت بگیرید) بیشتر از خودتون دور میشید.
قصد کاری رو داشتن یک چیزه، عمل کردن یک چیز دیگه. سوال مهم اینه که شما در زندگیتون چطوری رفتار میکنید؟ آیا به اون چیزی که قصدش رو دارید جامهی عمل می پوشونید یا میذارید هر چیزی اتفاقی براتون رخ بده.
حس خوشحالی به این خاطر بهوجود نمیاد که همهچیز کامل و بینقصه، بلکه به این خاطره که تمایلی به مهار شرایط پیرامونتون ندارید.